قالب وبلاگ

Code Center

کاماکا دانلود My title page contents
کاماکا دانلود
مجموعه ای از بهترین ها و جدیدترین ها
نوشته شده در تاريخ جمعه 22 آذر 1398برچسب:دانلود نرم افزار اندروید,کامپیوتر,عکس,مطالب زیبا و جالب, توسط کاظم سبزواری و محمدرضا سبزواری |

جنگ جهانی دوم

 

جنگ جهانی دوم

نیروهای درگیر

ایتالیا - ارتش آلمان نازی

نیروی‌های شبه‌نظامی

اس‌اس - اس‌اس مسلح - پارتیزان‌ها

نبردهای عمده

نبرد استالینگراد - نبرد کیف - نبرد کورسک - نبرد دونکرک - نبرد نرماندی - نبرد ایو جیما - نبرد بریتانیا - نبرد میدوی - نبرد برلین - نبرد اوکیناوا

 

جنگ جهانی دوم، جنگی فراگیر بین سپتامبر ۱۹۳۹ تا اوت ۱۹۴۵ بود. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف به نام‌های متّحدین و متّفقین به وجود آمد. این گسترده‌ترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند. در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله هولوکاست و بمباران هسته‌ای هیروشیما و ناکازاکی شد. در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونین‌ترین درگیری انسان در طول تاریخ است.
اگر چه ژاپن تهاجم خود به چین را از سال ۱۹۳۷ آغاز کرد اما به طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان در سال ۱۹۳۹ تاریخ شروع جنگ جهانی دوم گفته می‌شود. درگیری بین دو کشور آلمان و لهستان باعث مداخله فرانسه و بریتانیا و فراگیر شدن جنگ در اروپا شد. در طول جنگ اروپا آلمان نازی موفق شد بخش عمده‌ای از این قاره را ضمیمه خاک خود کند اما در این بین توافق‌نامه‌ای میان آلمان نازی و شوروی منعقد شد. شکسته شدن این توافق‌نامه روند جنگ را به ضرر آلمان تغییر داد. در سال ۱۹۴۲ متحدین شمال آفریقا را از دست دادند، روند این شکست‌ها در سال ۱۹۴۳ و حمله متفقین به شرق اروپا و ایتالیا ادامه یافت. از سوی دیگر ایالات متحده در جبهه آسیا به موفقیت‌هایی دست یافت و این روند باعث عقب نشینی نیروهای متحد گردید.
جنگ در اروپا در ۸ می۱۹۴۵ و در ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ پایان یافت. نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم پیروزی متفقین بود اما پیامدهای این جنگ تغییرات بسیاری در پی داشت از جمله تشکیل سازمان ملل متحد که نقش عمده‌ای در جلوگیری از مناقشات بین کشورها بر عهده دارد. دو کشور ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان ابر قدرت‌های نو ظهور نقش عمده‌ای در تصمیم‌گیری‌های جهانی داشتند. بسیاری از کشورهای آسیب دیده در جنگ به خصوص در اروپا، بهبود روابط دوجانبه و بازسازی را در پیش گرفتند.

 

دلایل آغاز جنگ

 

به طور اساسی می‌توان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانی و امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای از سوی دولت‌های پیروز جنگ جهانی اول به این کشورها تحمیل شد. بخش‌های متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند.
از سوی دیگر در آلمان رشد ملی‌گرایی افراطی به دلیل سیاست‌هایی که متفقین به وسیله معاهده ورسای به آلمان تحمیل کردند زمینه رشد نازیسم را فراهم آورد. بر اساس معاهده ورسای آلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمره‌ای نداشت. همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تاسیس جمهوری وایمار می‌بایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقین پرداخت نماید. در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیه باعث تشکیل شوروی شده بود.
جمهوری تازه تاسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچ‌گاه موفقیت چشم‌گیری بدست نیاورد. در ایتالیا بنیتو موسولینی بک حکومت فاشیستی را به وجود آورده بود. موسولینی یک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به الجزایر و چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد. در آلمان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر توانست در یک رای‌گیری عمومی به پیروزی در انتخابات رایشس‌تاگ دست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگ رئیس جمهور وقت آلمان به عنوان صدراعظم انتخاب شود. هیتلر پس از ماجرای آتش سوزی رایشس‌تاگ تمامی احزاب آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.
در چین حزب کمونیست توانست حکومت را به دست بگیرد. در دهه ۱۹۲۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی شد. دولت ژاپن تمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت. این تهاجم باعث شد منطقه منچوری در شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید. در اروپا دولت انگلستان در ژوئن ۱۹۳۵ توافق‌نامه‌ای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیت‌های دریایی آلمان می‌شد. در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپی حمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد. ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریش به آلمان را اعلام کرد.
هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتن معاهده ورسای داشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلند را به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد. وقتی که جنگ داخلی اسپانیا در ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلر و موسولینی حمایت قاطع خود را از ملی‌گرایان اسپانیایی اعلام کردند. از طرف دیگر شوروی از کمونیست‌های اسپانیا حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاح‌های جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند. در اکتبر ۱۹۳۶ دولت‌های ایتالیا و آلمان نازی معاهده‌ای به نام رم-برلین امضاء کردند. بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.

پیش زمینه جنگ در آلمان

پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سخت‌ترین قسمت این معاهده در مورد آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار ویلهلم دوم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) می‌پرداختند. همچنین معاهده اندازهٔ ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیردریایی‌ها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت. به جز آن ٬ مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد. و از همه مهم تر راینلاند-فالتز، اراضی حاصل‌خیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد. بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود. یک تاریخدان در این باره می‌گوید:

معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانه‌های آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیت‌ترین معادن ذغال سنگ آن را گرفت.

در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژادژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانیمسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. هیتلر گرایشهای آشکار ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی داشت و توانسته بود حمایت و پشتیبانی شرکت‌ها و کارخانه‌های بزرگ آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش را کسب کرده و این شرکتها صندوق‌های حزب نازی را پر از پول و امکانات کردند و از جمله همچنین کارفرمای فولاد سازی تیسن مقداری طلا به ارزش ۱۰۰ هزار مارک به نازی‌ها داد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید.

رشد صنعت نظامی شوروی و آلمان

تیم آلمانی اعزام شده به شوروی برای ساخت کارخانه بمب شیمیایی

آلمان و شوروی با امضای توافقنامه‌ای مشهور به پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ (نام دیگر: پیمان عدم تعرض بین آلمان و شوروی) در ۲۳ آگوست ۱۹۳۹ فاز جدیدی از همکاری‌های خود را آغاز کردند. هر دو کشور در راستای تقویت نیروی نظامی خود گام بر می‌داشتند و شوروی به شدت به صنایع نظامی آلمان نیاز داشت. ارسال تکنولوژی ساخت بمب‌های شیمیایی، ساخت بمب افکن، ساخت تانک‌های پیشرفته همگی تکنولوژی‌های ارسالی آلمان نازی بر اساس پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ بود. در این مرحله روابط دو کشور بسیار بهتر از قبل پی‌گیری می‌شد، آلمان مراکز ساخت تانک و سلاح در خاک شوروی ایجاد کرد و نیروهای شوروی برای آموزش نظامی به آموزشگاه‌های نظامی آلمان می‌آمدند. پس از مدتی هیتلر موارد بسیاری از قرارداد ورسای را زیر پاگذاشت و سیاست تقویت نظامی آلمان را آشکار ساخت و دستور ساخت سریع کشتی‌های پیشرفته نظامی را صادر کرد و در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۳۵ دستوری مبنی بر تقویت نیروهای سرویس جاسوسی آلمان به نیم میلیون نفر را صادر کرد که با اعتراضات فرانسه و انگلستان همراه بود. هزینه ساخت سلاح در آلمان نازی به شدت رو به رشد بود تا سال ۱۹۳۹ ۲۰ در صد از تمام کارگران صنعتی آلمان در صنایع نظامی به کار گرفته می‌شدند و این در حالی بود که در انگلستان تنها ۱۳ درصد از کارگران در این صنایع به کار گرفته می‌شدند همچنین هزینه‌های ساخت تسلیحات آلمان از مقدار ۲ درصد از تولید ناخالص ملی به بیش از ۲۳ درصد افزایش یافت.
استالین نیز صنایع خود را در جهت ساخت تسلیحات به حرکت در آورد وی پیش بینی کرده بود که احتمالاً جنگی عظیم بین انگلستان و آمریکا آغاز خواهد شدو احتمالآً دامنه این جنگ به کشورش نیز خواهد رسید بنابراین آلمان نازی بهترین گزینه برای وارد کردن تکنولوژی بود. هیتلر در کتاب نبرد من اشاره داشت که آلمان برای تامین فضای حیاتی برای نژاد برتر، باید کشورهای شرق اروپا و شوروی را تحت سلطه خود درآورد و استالین نیز کاملاً از نگرش منفی هیتلر به شوروی آگاه بود، اما امیدوار بود که پیمان همکاری بین آلمان و شوروی فرصتی برای تقویت قوای نظامیش بیابد. اگر چه در دهه ۱۹۳۰ تورم بسیار سنگینی اقتصاد شوروی را فرا گرفته بود اما استالین بیشترین بودجه را به ساخت تسلیحات اختصاص داده بود. استالین در مقایسه تسلیحات خود با تسلیحات آلمانی و ایتالیایی در جریان جنگ داخلی اسپانیا به این نتیجه رسید که نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی نسبت به همتایان خود بسیار ضعیف است بنابراین تا سال ۱۹۳۷ ۱۷ درصد از تولید ناخالص ملی را به ساخت و تجهیز صنایع نظامی اختصاص داد. همچنین پرسنل نظامی خود را از ۵۶۲٫۰۰۰ نفر در سال ۱۹۳۱ به ۱٫۵ میلیون نفر در سال ۱۹۳۸ افزایش داد. اما شبکه حمل و نقل شوروی بسار ضعیف بود و جابجایی این حجم از نیرو در این شبکه بسیار مشکل بود. همچنین ارتش شوروی در پی پاکسازیهای سال ۱۹۳۷ تا حدودی تضعیف شده بود. اگرچه ارتش شوروی با موفقیت در جنگ با ژاپن در منچوری تا حدودی اعتبار خود را دوباره به دست آورد. در اخر لازم به ذکر است که آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول و نابودی تمام٬ تا اغاز جنگ جهانی دوم در کمتر از ۲۰سال دوباره به قدرت نظامی، اقتصادی اروپا مبدل گشت.

رهبران جنگ

 

 

اعضای رایشس‌تاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان

متحدین

آدولف هیتلر

آدولف هیتلر رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدراعظم آلمان، و از ۱۹۳۴ به بعد، هم زمان در مقام پیشوای رایش بزرگ آلمان حکومت کرد هیتلر به عنوان یک کهنه‌سرباز نشان‌دار جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ (میلادی) به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام در سال ۱۹۲۳، با ترویج ایده‌های ناسیونالیستی، ضد کمونیستی و یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور، حامیان بسیاری در سطح کشور آلمان به دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی- صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود و یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد:

لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شده‌است.

 

بنیتو موسولینی

 

بنیتو موسیلینی

بنیتو موسّولینی روزنامه‌نگار، سیاستمدار و رهبر ایتالیای فاشیست طی دوران جنگ جهانی دوم بود. در سال‌های میان دو جنگ جهانی موسولینی که فرزند یک آهنگر بود و در حین جنگ جهانی اول وی به درجهٔ استواری نایل آمده بود، از نارضایتی مردم ایتالیا استفاده کرد و حزب فاشیسم را تشکیل داد او با تشکیل این حزب ادعا می‌کرد که می‌خواهد عظمت روم باستان را برای ایتالیا احیا کند. او اعلام وفاداری خویش نسبت به شاه ایتالیا و کلیسا و ادعای خود را مبنی بر اینکه سلحشوری در راه حفظ قانون، قدرت حکومت و نظم بود را مسجل تر گردانید. چندسالی پیش از این وی یک نفر جمهوری طلب سر سخت و دشمن طبقهٔ روحانیون بود.

هیروهیتو

می‌شی‌نوما هیروهیتو یا امپراتور شووا یکصد وبیست وچهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود و تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را پسر آسمان می‌خواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان می‌نامیدند. در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او با هیتلر و موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد هم چنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمب باران بندر پرل هاربر آمریکا را داد.

متفقین

وینستون چرچیل

سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل سیاست‌مدار و نویسندهٔ بریتانیایی است که بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ یعنی در طول جنگ جهانی دوم و بار دیگر بین سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر بریتانیا بود. او افسر ارتش بریتانیا نیز بود. مجلهٔ تایم در سال ۱۹۴۹، وینستون چرچیل را به عنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد چرچیل سال ۱۹۴۰ نیز به عنوان مرد سال تایم انتخاب شده بود. در ماه می ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی در جای او به عنوان نخست وزیر و وزیر دفاع قرار گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم همزمان با پادشاهی جرج ششم، رهبری بریتانیادر دست وینستون چرچیل بود. چرچیل در طول جنگ به برقراری روابط قوی با رئیس جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت پرداخت. چرچیل قدرت را در انتخابات بعد از جنگ در سال ۱۹۴۵ از دست داد با این حال رهبر اپوزیسیون باقی‌ماند. چرچیل اروپا و آمریکا را به اتحاد در مقابل کمونیسم تشویق می‌کرد. اصطلاح «پرده آهنین» نیز اولین بار توسط او به کار برده شد.

ژوزف استالی

 

ژوزف استالین

ژوزف استالین رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه رهبر دو فاکتوی کل این کشور بود. او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید. حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقی‌ماندند گرچه مائوئیست‌ها، خوجه ئیست‌ها، آنتی رویزیونیست‌ها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی می‌دانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» می‌خوانند. استالین مدعی بود که سیاست‌هایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شده‌اند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم می‌خوانند. استالین در ۱۹۲۸ سیاست نپ که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاست‌ها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرت‌های صنعتی جهان بدل شد. مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سال‌های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود. بسیاری از دهقانانی که با مصادره و کلکتیویزاسیون مخالفت می‌کردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر می‌شدند. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد. استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت. پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابر قدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳ این موقعیت همچنان برجا بود. حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوه‌های مخفی حذف مخالفین محکوم می‌کنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او می‌دانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.

فرانکلین روزولت

 

شارل دوگل

فرانکلین دلانو روزولت سی و دومین رئیس‌جمهور آمریکا بود. تائید کمک‌های آمریکا به انگلیس و روسیه در سال ۱۹۴۱ زمینه مخالفت‌های داخلی با سیاست‌های وی را فراهم آورد اما حمله ژاپنی‌ها به پرل هاربر به این مخالفت‌ها پایان داد. سلسله جلسات وی با وینستون چرچیل و جوزف استالین مبانی جهان پس از جنگ جهانی دوم را بنیان نهاد. وی در سال ۱۹۴۴ برای چهارمین بار رئیس جمهور آمریکا شد. به علت اینکه تا آن زمان قانون محدودیت انتخاب ریاست جمهوری ایالات متحده به دو بار هنوز تصویب نشده بود به وی این فرصت را داد که ۴ بار به ریاست جمهوری انتخاب شود امری که در تاریخ آمریکا یک استثناست. وی در سال ۱۹۴۵ در دومین سال خدمت از چهارمین دوره ریاست جمهوریش تنها سه هفته به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا درگذشت.

شارل دوگل

شعله ورشدن جنگ در اروپا منجر به تغییرات سیاسی متعددی در فرانسه شد و نهایتاً مارشال پتن به ریاست جمهوری فرانسه رسید. پس از اشغال فرانسه و امضای قرارداد صلح با آلمان نازی، دولتی وابسته به آلمان در جنوب فرانسه به نام دولت ویشی با ریاست جمهوری پتن ایجاد شد.
ژنرال دوگل افسر ارتش فرانسه بود و در جنگ اول جهانی شرکت داشت و در نبرد وردون زخمی شد. در جریان جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای فرانسه آزاد شد. او پس از جنگ به مقام ریاست جمهوری فرانسه رسید.

چیانگ کای‌شک

چیانگ کای شک رهبر سیاسی و نظامی چینی بود که پس از فوت سون یات سن در ۱۹۲۵ مدعی رهبری کومینتانگ شد و این رهبری را در اختیار گرفت. چیانگ در جنگ دوم چین و ژاپن نیروهای چینی را رهبری کرد در این جنگ موقعیت بین‌المللی او بهبود یافت اما موقعیت داخلی‌اش بدتر شد. در طول جنگ داخلی چین از ۱۹۲۶ تا ۱۹۴۹ چیانگ سعی در شکست دادن حزب کمونیست چین به رهبری مائو تسه تونگ داشت اما موفق به این کار نشد و نهایتاً خود به سختی شکست خورد و رهبری سیاسی چین به دست حزب کمونیست چین افتاد. چیانگ کای‌شک پس از این شکست به جزیره فورموسا پناه برد و دولتی را موسوم به تایوان در این جزیره بنیان نهاد.

حوادث پیش از جنگ

 

خرابی‌های برجای مانده در جریان جنگ داخلی اسپانیا

تهاجم اتیوپی

تهاجم ایتالیا به رهبری موسولینی به اتیوپی صرفاً یک تهاجم استعماری بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در ماه می۱۹۳۶ پایان یافت. نتیجه جنگ شکست نیروهای اتیوپی و اشغال نظامی آن کشور توسط ارتش ایتالیا بود. از آن پس اتیوپی نیز جزئی از مستعمره‌های ایتالیا به شمار می‌رفت. از نتایج این تهاجم می‌توان به ضعف جامعه ملل به عنوان یک سازمان حفظ صلح جهان اشاره کرد. هر دو کشور عضو جامعه ملل بودند.

جنگ داخلی اسپانیا

فرانسیسکو فرانکو رهبر ملی‌گرایان اسپانیا بر ضد حکومت چپ‌گرای وقت شورش کرد. آلمان نازی و ایتالیا حمایت بی قید و شرط خود از فرانکو را اعلام کردند از سوی دیگر شوروی نیز به حمایت از حکومت اسپانیا پرداخت. این حمایت‌ها منجر به تنش‌هایی میان شوروی و آلمان نازی شد.

حمله ژاپن به چین

در ژوئیه ۱۹۳۷ ژاپن حمله تازه‌ای به چین ترتیب داد. از طرف دیگر شوروی قرارداد جدید با چین منعقد کرد و موفق شد جایگزین آلمان در تامین نیازهای چین شود. ژاپنی‌ها موفق به تسخیر شانگ‌های شدند اما ارتش چین توانست ژاپنی‌ها را در مرز رود زرد متوقف کنند.

حمله ژاپن به شوروی و مغولستان

در ۲۹ ژوئیه ۱۹۳۸ ژاپنی‌ها به شوروی حمله کردند. با اینکه حمله اولیه ارتش ژاپن با شکست روبرو شد اما ژاپنی‌ها این‌بار از جبهه مغولستان به شوروی حمله کردند. این حمله با موفقیت برای ژاپنی‌ها همراه بود و توانستند بخش عمده‌ای از خاک مغولستان را بدست آورند اما حاکمان ژاپن از ادامه درگیری با شوروی چشم‌پوشی کردند زیرا آن را عاملی جهت ورود شوروی به جنگ این کشور با چین می‌دانستند. بنابراین تصمیم گرفتند از مناطق اشغال شده عقب‌نشینی کرده و قوای خود را در نبرد با چین متمرکز کنند.

پیمان مولوتوف، ریبن‌تروپ

 

استالین و ریبنتروپ، وزیر خارجه آلمان ‌نازی، کرملین

در مارس ۱۹۳۸ اتریش توسط یک همه‌ پرسی با رای اکثریت مردم به آلمان نازی ملحق شد. این الحاق باعث تشنج در فضای سیاسی اروپا شد اما هیتلر مدعی شد باید مناطق سودت و منطقه آلمانی‌تبار چکسلواکی به آلمان پس داده شود، در غیر اینصورت آلمان به این کشور حمله خواهد کرد. بنابراین انگلستان و فرانسه در توافقنامه مونیخ پذیرفتند که این دو منطقه به خاک آلمان نازی ضمیمه گردد تا صلح در اروپا حفظ شود.
در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۳۹ توافقنامه‌ای مابین شوروی و آلمان نازی منعقد شده که به وسیله آن آلمان در ازای مواد خام، تجهیزات و تکنولوژی‌های نظامی در اختیار شوروی قرار می‌داد. ارزش این قرارداد تقریباً ۲۰۰ میلیون دلار ارزیابی شد. شوروی متعهد شد تا ۱۸۰ میلیون مارک مواد خام به آلمان تحویل دهد و آلمان نیز تعهد داد تا به ارزش ۱۲۰ میلیون مارک به شوروی تجهزات و کارخانه ارسال کند. مقامات وزارت امور خارجه آلمان پیش بینی می‌کردند این قرارداد تا سقف ۱ میلیارد مارک نیز رشد کند. این قراردادها گام‌های بسیار موثری در شکل دهی مجدد روابط سیاسی دو کشور نیز به شمار می‌رفت. وزیر امور خارجه شوروی ویاچسلاو مولوتوف در ابراز نظری در خصوص این قرار داد این چنین گفت:

این یکی از بهترین پیمان نامه‌های ما [شوروی] در چند سال گذشته‌است حتی بسیار بهتر از پیمان نامه‌های قبلی، ما هرگز موفق به رسیدن به چنین توافقنامه مطلوبی با انگلستان، فرانسه یا هیچ کشور دیگری نشده بودیم.

در اوایل صبح ۲۴ اوت ۱۹۳۹ توافق نامه سیاسی، نظامی همراه با توافقنامه تجاری معروف به پیمان مولوتف - ریبنتروپ (وزیران خارجه آلمان نازی و شوروی) به امضای دو طرف رسید که به موجب این قرار داد دو کشور تعهد دادند که علیه دیگری اقدام نظامی انجام ندهند و همچنین تعهدات اقتصادی خود را نیز در قبال طرف مقابل به نحو بسیار خوب انجام دهند در واقع این روی آشکار پیمان بود و روی پنهان این قراداد دو کشور حوزه نفوذ خود را در شرق اروپا مشخص کردند. لازم به ذکر است که با زیاده طلبی هیتلر پس از انعقاد قرارداد مونیخ و تصرف کامل چکسلواکی، سیاست بریتانیا نسبت به آلمان خصمانه شده بود و تهیه مواد اولیه برای صنایع و خصوصاً صنایع نظامی آلمان از بریتانیا یا آمریکا با دشواری روبرو بود و آلمان به دنبال کشوری بود که نیازهای مواد اولیه آلمان را تهیه کند. از سوی دیگر، در پی قدرت گیری آلمان، شوروی در سال ۱۹۳۹ وارد گفتگوهای سه جانبه با بریتانیا و فرانسه شده بود. این گفتگوها از سویی به دلیل اصرار شوروی بر مفادی از قرارداد و همجنین عدم علاقه بریتانیا به مذاکره با شوروی با شکست مواجه شده بود.

 

جنگ در اروپا

 

مرز بین آلمان نازی و شوروی طبق پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ

اگر چه دلایل مختلفی در آغاز جنگ جهانی دوم نقش داشتند اما به طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم است. مناطق مورد اختلاف میان آلمان نازی و لهستان بخشی از خاک لهستان بود که پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان از خاک امپراتوری آلمان جدا و ضمیمه خاک لهستان شده بود. در آغاز جنگ جهانی دوم حدود یک چهارم از خاک لهستان توسط نازی‌ها به خاک آلمان ضمیمه شد و مابقی نیمه غربی اشغال شده توسط یک دولت نظامی اداره می‌شد. نحوه تقسیم لهستان پس از تهاجم مدتی پیش از حمله در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ میان آلمان نازی و شوروی مشخص گشته بود و شوروی نیز شرق لهستان را طبق برنامه اشغال و آن را ضمیمه خاک خود کرد.

آغاز جنگ

آلمان نازی در ساعت "۴:۴۵ بامداد ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد. از آنجا که فرانسه و بریتانیا، قراردادهای تضمین امنیتی با لهستان داشتند، طبق تعهدات خود در تاریخ ۳ سپتامبر، ۱۹۳۹ در اقدامی از قبل هماهنگ شده به آلمان نازی اعلان جنگ دادند و در اولین اقدام نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا و نیروی دریایی فرانسه به محاصره دریایی آلمان اقدام کردند. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از آنکه شوروی موفق به امضای تفاهمنامه آتش بس با ژاپن در خلال حمله ژاپن به شوروی و مغولستان‎ شد به لهستان حمله کرد و نیمه شرقی آن را که پیش از آن در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ با آلمان نازی بر سر آن به توافق رسیده بود را اشغال کرد. لیتوانی و اسلواکی که در این حمله با آلمان نازی و شوروی همکاری داشتند نیز بخش کوچکی از خاک لهستان را بدست آوردند. در پی حمله شوروی به لهستان و همکاری آن کشور با آلمان نازی، انگلستان و فرانسه هیچ واکنشی به این سیاست شوروی نشان ندادند.
پس از حمله به لهستان، شوروی به کشورهای شمال اروپا حمله کرد و در این رشته جنگ‌ها در نوامبر ۱۹۳۹ با فنلاند وارد نبرد شد. انگلستان و فرانسه در پاسخ به این سیاست شوروی این کشور را از جامعه ملل اخراج کردند. در غرب اروپا، انگلستان و فرانسه عملاً نتوانستند هیچ عملیات مطلوبی بر ضد نیروهای آلمان نازی انجام دهند، بنابراین به محاصره دریایی این کشور ادامه دادند. فرانسوی‌های تا عمق کمی در مرزهای غربی آلمان پیشروی کردند، اما از آنجا که استراتژی نظامی فرانسه دفاعی و بر اساس دیوار دفاعی ماژینو بود، پیشروی را متوقف کردند. چنین حرکتی باعث شد که آلمانی‌ها بتوانند با آسودگی خاطر قسمت عمده نیروی نظامی را بر روی لهستان متمرکز کنند. از طرف دیگر پیمان اقتصادی آلمان نازی و شوروی باعث شد آلمان بتواند از طریق شوروی نیازهای اولیه خود را بدست آورد.
متفقین از سوئد سنگ آهن خود را تامین می‌کردند و آهن در جنگ نقش پررنگی داشت بنابراین آلمان نازی در آوریل ۱۹۴۰ به دانمارک و نروژ حمله کرد. با اشغال این دو کشور آلمان نازی هم از انتقال سنگ آهن از سوئد به انگلستان جلوگیری کرد و هم نفوذ خود در شمال اروپا را گسترش داد. در طرف دیگر انگلستان ایسلند را اشغال کرد تا بتواند از آن به عنوان یک پایگاه دریایی برای مقابله با دور زدن ناوگان دریایی‌اش استفاده کند.
در ۱۰ می۱۹۴۰ وینستون چرچیل به جای نویل چمبرلین نخست وزیر بریتانیا شد. از دلایل مهم این تغییر می‌توان به نارضایتی عمومی نسبت به چمبرلین به دلیل سیاست‌های جنگی وی و شکست سیاست مماشات او با هیتلر اشاره کرد.

موفقیت نیروهای متحد

 

 

تغییرات جنگ جهانی دوم دراروپا.
آبی: متحدین
قرمز: متفقین
سبز: شوروی قبل از ورود به جنگ

 

چتربازان آلمانی در حال حمله به یونان، ۱۹۴۱

آلمان نازی در گام اول موفق شد فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ را تصرف کند. شکست‌های پی‌درپی برای متفقین باعث شد نویل چمبرلین استعفا دهد. نیروی‌ها متفق گمان می‌کردند آلمان‌ها همانند جنگ جهانی اول به صورت مستقیم به خط دفاعی ماژینو در شرق فرانسه حمله می‌کنند اما آدولف هیتلر دستور حمله به هلند و بلژیک را صادر کرد و با این کار عملاً خط دفاعی ماژینو را دور زد. ورماخت با کمک اس اس توانست در کمتر از چند هفته اهداف مورد نظر آدولف هیتلر را بدست آورد. در پی این حمله رعدآسای آلمان‌ها نیروهای باقی‌مانده ارتش انگلستان که برای کمک به نیروهای ارتش فرانسه وارد خاک آن کشور شده بودند موفق شدند از طریق منطقه دانکرک عقب‌نشینی کنند.
مهم‌ترین عاملی که سبب شد مدافعان فرانسه موفق به عقب‌نشینی شوند دستور توقف ۴۸ ساعته حمله از طرف هیتلر بود. این توقف زمان کافی برای عقب‌نشینی به نیروهای متفق می‌داد. در پی حمله آلمان نازی بر فرانسه، ایتالیا در ۱۰ ژوئن ۱۹40 به فرانسه انگلستان اعلان جنگ کرد. دوازده روز بعد فرانسه تسلیم بدون قید و شرط را پذیرفت. بدین ترتیب شمال این کشور به صورت مستقیم تحت نظر دولت برلین اداره می‌شد و نیمه جنوبی آن توسط یک حکومت دست‌نشانده به نام دولت ویشی فرانسه اداره شد. در حالی که آلمان نازی و ایتالیا درگیر نبرد فرانسه بودند شوروی توانست با یک انتخابات نمایشی برخی کشورهای منطقه بالتیک را ضمیمه خاک خود کند. اگر چه آلمان نازی و شوروی روابط نسبتاً خوبی با هم داشتند اما نفوذ شوروی در حوزه بالتیک و حمله به کشورهای شمال اروپا بدون هماهنگی با طرف دوم ناقض پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ بود و این آغاز سردی در روابط آلمان و شوروی بود. در غرب اروپا لوفت‌وافه، نیروی هوایی آلمان نازی درگیر جنگ هوایی با نیروی هوایی سلطنتی بود و آلمان سعی داشت تا یک عملیات آبی-خاکی (عملیات شیر دریایی) ترتیب داده و انگلستان را شکست دهد اما تحرکات شوروی در شرق باعث نگرانی هیتلر شده بود.
در سال ۱۹۴۰ ایتالیا عملیات نظامی در آفریقا را آغاز کرد و توانست در نخستین گام سومالی که جزئی از مستعمره‌ها انگلستان بود را به تصرف درآورد و پس از آن به مصر حمله کرد. در آسیا ژاپن توانست محاصره چین را با شدت بیشتری اجرا کند و چند پایگاه نظامی فرانسه و انگلستان را در جنوب شرق آسیا را تصرف کند. در طول جنگ‌های اروپا و شرق آسیا ایالات متحده آمریکا همچنان بی‌طرفی خود را در ظاهر حفظ کرد اما قانون بی‌طرفی که در آن کشور تصویب شده بود توسط فرانکلین دلانو روزولت رئیس جمهور آمریکا نقض شد. وی در چند مورد کمک‌های مالی به انگلستان انجام داد و پس از شکست فرانسه دستور به تقویت نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را صادر کرد از طرف دیگر یک سری تحریم‌ها را علیه ژاپن به تصویب رساند این در حالی بود که اکثر مردم آمریکا تا پایان سال ۱۹۴۱ و حادثه حمله به پرل هاربر مخالف هر گونه دخالت نظامی کشورشان در جنگ بودند.
در پایان سپتامبر ۱۹۴۰ پیمان سه جانبه‌ای میان آلمان، ایتالیا و ژاپن منعقد شد. هر سه کشور اعلام کردند که هر کشوری به جزء اتحاد جماهیر شوروی در حوزه نفوذ آنها وارد شود با پاسخ هر سه کشور روبرو خواهد شد. پس از انعقاد این پیمان رومانی که در جریان رشته حمله‌های شوروی به شرق و شمال اروپا بخشی از خاک خود را از دست داده بود از آن کشور خواست که خاک اشغال شده رومانی را ترک کنند که با پاسخ منفی شوروی روبرو شد. ایالات متحده همچنان به طور نسبی از متفقین حمایت می‌کرد به نحوی که به محافظت از ناوگان دریایی انگلستان می‌پرداخت و در یک مورد در اقیانوس اطلس شمالی با واکنش ناوگان نیروی دریایی آلمان روبرو شد.
در نوامبر ۱۹۴۰ و در پی واکنش شوروی به خواسته رومانی، سه کشور مجارستان، اسلواکی و رومانی به متحدین پیوستند. این کشورها نقش پررنگی در حمله به شوروی داشتند. ایتالیا در اکتبر ۱۹۴۰ به یونان حمله کرد که این حمله با شکست روبرو شد. در دسامبر ۱۹۴۰ نیروی زمینی ارتش انگلستان ضد حمله‌ای علیه مواضع نیروهای ایتالیایی در شمال آفریقا ترتیب دادند. همچنین چرچیل دستور به تقویت نیروی دفاعی یونان را داد از طرف دیگر هیتلر دستور کمک به نیروهای ایتالیایی را صادر کرد و در اولین گام چتربازان نیروی هوایی آلمان در مه ۱۹۴۱ در یونان عملیات خود را آغاز کردند و همزمان نیروی کمکی به لیبی و شمال آفریقا فرستاده شد و متحدین توانستند مناطق از دست رفته در شمال آفریقا را بار دیگر به دست بیاورند.
در خاورمیانه عراق به حمایت از متحدین پرداخت که باعث شد آن کشور توسط نیروهای انگلیسی اشغال شود متحدین سعی کردند از طریق هوایی و از مسیر سوریه به عراق کمک رسانی کنند که این امر با شکست مواجه شد. در این دوره نبردناو بیسمارک توسط نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا غرق شد و این ضربه سنگینی به نفوذ آلمان نازی در آبهای شمال اروپا به شمار می‌رفت. در آسیا عملاً جنگ میان چین و ژاپن در سال ۱۹۴۰ به بن‌بست رسیده بود.

جنگ جهانی می‌ شود

روند جنگ در اروپا به نحوی پیش رفت که آلمان نازی و متحدانش تصمیم به حمله به شوروی گرفتند. نام عملیات حمله به شوروی نبرد بارباروسا نهاده شد. این عملیات با مشارکت عمده آلمان نازی، ایتالیا، رومانی، فنلاند و سایر متحدین علیه شوروی انجام پذیرفت. شوروی روابط خوبی با متحدین داشت این کشور از یک سو در پی حمله ژاپن به شوروی و مغولستان‎ توانسته به یک توافق خوب با ژاپن برسد از سوی دیگر در چهارچوب پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ روابط مطلوبی با آلمان نازی داشت اما بهانه متحدین برای نبرد با شوروی عدم رعایت پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ از سوی شوروی و تجاوز بدون اطلاع قبلی به طرف آلمانی به کشورهای شمال و شرق اروپا از جمله فنلاند و رومانی بود.

سیاست لبنسراوم

متفقین بر این عقیده بودند که همانگونه که هیتلر در کتاب نبرد من، اعتقاد خود را مبنی بر اینکه مردم آلمان نیاز به لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) دارند و اینکه باید آن را از شرق تامین کنند اکنون وی در حال اجرای این سیاست است. از طرف دیگر موافقان هیتلر، بر این نکته تاکید داشتند که منظور آدولف هیتلر از فضای حیاتی در شرق اروپا بهره‌برداری صلح‌جویانه و از طریق روابط دوجانبه مانند روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی بوده‌است. و حمله آلمان نازی به شوروی به دلیل آنچه نقض پیمان مولوتوف-ریبن‌تروپ گفته می‌شود صورت گرفته‌است.

نبرد شوروی

 

سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد

سیاست کلی شوروی دفاع اولیه در تابستان و کشاندن جنگ به فصل زمستان بود. نبرد شوروی و آلمان نازی به طور حتم خسارت‌های فراوانی از لحاظ تجهیزات و نیروی انسانی به هر دو طرف وارد کرد و گستره جنگ عملاً بسیار فراتر از حد پیشین شد. با این حال فرماندهی آلمان در اواسط ماه اوت تصمیم به تعلیق حمله به شوروی گرفت و تصمیم بر آن شد نیروهای زرهی و پیاده آلمان به دو دسته تقسیم شده نیمی به سمت استالینگراد رفته و نیم دیگر به سمت اوکراین حرکت کنند. در نبرد کیف چهار لشکر از ارتش شوروی کاملاً از بین رفتند و شهر کیف و مناطق وسیعی از اوکراین به دست نیروهای آلمان نازی تصرف شد اما نبرد استالینگراد روند جنگ را تغییر داد.
در دسامبر ۱۹۴۱ ارتش آلمان حمله‌ای به مسکو ترتیب داد که با ضد حمله نیرهای شوروی مواجه شد. پس از آن آلمان یک چهارم کل نیروهای خود در غرب اروپا و شمال آفریقا را به جبهه شرق اروپا اعزام کرد. در ماه ژوئیه انگلستان به دشمن جدید آلمان نازی پیشنهاد انعقاد تفاهمنامه همکاری دوجانبه را ارائه کرد و این پیشنهاد با استقبال شوروی مواجه شد. نتیجه این تفاهم در نخستین گام اشغال نظامی ایران بود.

اشغال ایران در جنگ جهانی دوم

در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار به استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او -محمدرضا- موافقت کردند. پس از اشغال، راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی به پشت جبهه شوروی، بر اساس قانون وام و اجاره مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان نازی اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانس‌های صلح پس از جنگ بود. پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا ایران را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش آمریکا و ارتش شوروی، همچنان در ایران باقی‌ماندند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاه‌مدت جمهوری مهاباد در کردستان و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید.
دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ داد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست اشغال ایران در جنگ جهانی دوم برای انتقال کمک‌های بریتانیا و آمریکا به شوروی صورت گرفت. خاک ایران از شمال توسط نیروهای شوروی و از جنوب توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد، و سیل کمک‌های تسلیحاتی از مسیر آبادان - تهران - بندر انزلی به سوی اتحاد شوروی سرازیر شد. ارتش رضاشاه پهلوی که نتوانسته بود در مقابل یورش خارجی مقاومت کند منحل شد و خود شاه توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد.

بن‌بست در نبرد

 

 

سربازان اسیر شده در جریان حمله ژاپن به فیلیپین

پس از حدود دو ماه نبرد سنگین نیروهای آلمانی به حومه مسکو رسیدند اما شوروی همچنان در استالینگراد شکست نخورده بود و حمله همه جانبه به مسکو می‌توانست باعث قیچی شدن نیروهای آلمانی شود بنابراین فرماندهان آلمان به دستور هیتلر تمام قوای خود را بر تصرف استالینگراد متمرکز کردند. در اواخر ماه دسامبر و پس از اشغال ایران سیل کمک‌های متفقین به سوی شوروی روانه شد و این کشور توانست موج جدیدی از ضدحملات خود را اجرا کند از سوی دیگر ایالات متحده وارد صحنه نبرد شده بود و شوروی می‌توانست نیروهای متمرکز در شرق را به غرب منتقل کند. آمریکا دارایی‌های ژاپن را بلوک کرده و صادرات نفت به این کشور را متوقف کرد، ژاپن ۸۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایالات متحده آمریکا تامین می‌کرد و این روند تقریباً شکست ژاپن بدون انرژی را حتمی نشان می‌داد. ژاپن به اجبار به کشورهای جنوب شرق آسیا یکی پس از دیگری و به امید به دست آوردن منابع بیشتر انرژی حمله می‌کرد.
در فوریه ۱۹۴۲ ژاپن به فیلیپین حمله کرد و در این حمله توانست بیش از ۸۰،۰۰۰ سرباز متفقین را اسیر کند. در پی این حمله ۲۲ کشور طی بیانیه‌ای که به منشور آتلانتیک معروف گشت به ژاپن اعلان جنگ دادند در طرف مقابل کشورهای متحد نیز به کشورهای متفق اعلان جنگ کردند در این بین شوروی به پیمان صلح با ژاپن پایبند ماند.

انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم

 

 

بمب‌افکن آمریکایی B-17

ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر می‌برد، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع این کشور چرخ صنایع خود را در مسیر تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند، به طوری که درطول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاح‌های آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک درجنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد. دولت روزولت رئیس جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بی طرفی کرده بود در ۱۱ مارس ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام و اجاره (به انگلیسی: The Lend Lease Act)‏ به تصویب رسانید. به دنبال حمله ناگهانی ارتش آلمان نازی به روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ و پیشرفت سریع ارتش آلمان به سمت مسکو، لنینگراد و استالینگراد و اعلان جنگ میهنی در روسیه بر ضد تجاوز آلمان نازی، چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا با روزولت در عرشه کشتی «شاهزادهٔ ولز» (به انگلیسی: Prince of Wales)‏ ملاقات کرد و ضمن محکوم کردن تجاوز به شوروی، روس‌ها را به کمک آمریکا امیدوار ساخت. چرچیل از ایجاد مزاحمت زیردریایی‌های آلمانی برای کشتی‌های تجاری آمریکا برای تشویق آمریکا به پیوستن به متفقین استفاده زیادی کرد.
واقعه حمله ژاپن که متحد آلمان بود، به بندر «پرل هاربور» در هاوایی و خسارت دیدن سنگین نیروی دریایی آمریکا مستقر در این جزیره، باعث شد که آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ دهد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد.

جنگ در آفریقا و خاورمیانه

در آفریقا ژنرال اروین رومل در فوریه ۱۹۴۱ با ادوات زرهی ناکافی به شمال آفریقا فرستاده شد. ابتدای پیاده شدن نیروهای رومل در آفریقا به پیروزی‌های در مقابل بریتانیایی‌ها دست یافت اما در اواخر سال ۱۹۴۱ و اوایل سال ۱۹۴۲ که سوخت ک

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.
googlecf1655e40d9708f2.html